فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Service Station

ˈsɜrːvəsˈsteɪʃən ˈsɜːvɪsˈsteɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • پمپ بنزین، تعمیرگاه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد service station

  1. noun station for servicing vehicles
    Synonyms: filling station, gas station

ارجاع به لغت service station

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «service station» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/service station

لغات نزدیک service station

پیشنهاد بهبود معانی